در محضر حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (دامت بركاته)
((وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنّنّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يَعْبُدُونَني لايشركون بي شيئاً))نور: 55
((وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنّنّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يَعْبُدُونَني لايشركون بي شيئاً))نور: 55.
حكومت صالحان، وعدهي الهي
اين آيهي شريف، آيهاي است كه هم در زمان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آثار بسيار مهمّي داشت و هم در زمانهاي ديگر تا زمان ظهور حضرت مهدي، ارواحنافداه، آثار مهمّي دارد. ما، از پدران و مادران مسلمان متولّد شدهايم و اسلام را ارزان به دست آوردهايم و نميدانيم چه اندازه براي اسلام زحمت كشيده شد و چه خونهاي پاكي ريخته شد و چه زجرها و چه آوارگيها و چه مشكلات عظيم ديگر، تحمّل شده است، تا اسلام به دست ما رسيده است!
بسياري از مفسّران شيعه و اهل سنّت، در شأن نزول اين آيه، نقل كردهاند، هنگامي كه مسلمانانِ مهاجر، از مكّه به مدينه آمدند، گروه نسبتاً محدودي از مردم مدينه، به آنان پيوستند. جمعيّت مشرك عرب، از مناطق مختلف، احساس خطر كردند. پيغمبر و ياراناش به جمعي از انصار، در مدينه، پيوستند. آنان ميدانستند كه ممكن است مشكلات عظيمي برايشان ايجاد شود. تعبير روايات، اين است كه از همه جا، براي نابودي اسلام هجوم آوردند. كار به آنجا رسيد كه مسلمانان، در آماده باش كامل بودند؛ يعني، شب و روز، اسلحه را از خود دور نميكردند. شب كه ميخوابيدند، خواب درستي نداشتند - زيرا با لباس جنگ ميخوابيدند - و صبح كه برميخاستند، به صورت آمادهباش بودند. يكروز، دو روز، يك هفته و...، شايد قابل تحمّل باشد، امّا آماده باش مستمر، كار بسيار مشكلي است. لذا، شايد خدمت پيامبر رسيدند و عرض كردند: ((يا رسول الله! تا چه زماني اين حالت ادامه دارد؟ چه وقت در امن و امان زندگي خواهيم كرد؟ چه زماني، اسلام، به عنوان آيينِ پابرجا در اين منطقه، حاكم ميشود؟)).
در پاسخ، اين آيهي شريف نازل شد و بشارت داد. در واقع، اين آيه، يكي از پيشگوييها دربارهي مسلمانان آغاز اسلام است. اين آيه، به صراحت ميگويد، خداوند، به كساني كه ايمان و عمل صالح دارند چهار وعده داده است:
1- ((ليستخلفنهم في الأرض)):
يعني، حاكميّت در روي زمين پيدا خواهند كرد.
2- ((ليمكننّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم)):
تمكين، در اينجا، به معناي استقرار و پا برجايي است؛ يعني، طوري است كه نميشود آن را تكان داد. قرآن، وعده داد، در آيندهاي نزديك، ايمان و اسلام، در اين سرزمين استقرار پيدا كند.
3- ((وليبدلنّهم من بعد خوفهم أمناً)):
اين حالت ترس و وحشت، از ميان ميرود و امنيّت و آرامش، جاي آن را خواهد گرفت.
4- ((يعبدونني لايشركون بي شيئا)):
همهي اينها مقدمه است براي اين كه خالصانه، خداوند عبادت شود و شرك و كفر و نفاق، محو و نابود گردد.
فتح مكّه، نمونهي از اين پيشگويي
خوب، اين، يك پيشگويي قاطع قرآن مجيد بود. اين پيشگويي، واقع شد. هنگام فتح مكه، تقريباً، آتش جنگ، جز جنگهاي كمي كه بعداً واقع شد، خاموش گشت و امنيّت، در سراسر جزيره مستقر شد.
اين آيه، يك مفهومي دارد در مورد اصحاب پيغمبر و يك مفهوم عموميتر دارد در مورد تمام زمانها و يك مفهوم خاصّي دارد كه دربارهي زمان قيام حضرت مهديعليه السلام است. در قرآن، آياتي دربارهي حضرت مهديعليه السلام است كه يكي از آنها، همين آيهي پنجاه و پنجم سورهي نور است.
اوّلاً، مفهوم آيه، عام است: ((وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات)) معيار، ايمان و عمل صالح است. بنابراين، در دورانهاي بعد هم، كساني كه ايمان و عمل صالح داشته باشند، در منطقهي خودشان، حاكميّت پيدا ميكنند؛ يعني، اگر در منطقهاي حاكم نبود، پس يا ايمان درستي يا عمل صالحي نبوده است.
ما، در انقلاب ديديم انقلابيان كشور ما، واقعاً، داراي ايمان و عمل صالح بودند، مخصوصاً در آغاز انقلاب، صفاي عجيبي بر همه حاكم بود و خداوند هم وعدهاش را وفا كرد و امنيّتِ پس از جنگ حاكم كرد و ((يعبدونني لايشركون بي شيئا)) در حدّ خودش، حاكم شد.
مسئلهي مهمّي كه در اينجا است، اين است كه اين آيه، هماهنگي خاصي دارد با رواياتي كه از پيغمبر اكرمصلي الله عليه وآله بعنوان بشارت بر ظهور مهديعليه السلام آمده است.
فراواني روايات اهل سنّت
برخي، گمان ميكنند كه رواياتي كه از طرق شيعه دربارهي حضرت مهديعليه السلام آمده، بسيار زيادتر است از رواياتي كه از اهل سنّت وارد شده است، در حالي كه اين طور نيست و برادران اهل سنّت، آن قدر روايات دربارهي حضرت مهديعليه السلام نقل كردهاند كه كتابي به نام ((في تواتر روايات المهدي)) نوشته شده است؛ موضوع اين كتاب، اين است كه رواياتِ دربارهي حضرت مهديعليه السلام متواتر است. روايات حضرت مهديعليه السلام هم در صحاح هست و هم در غير صحاح.
آنان هم حديث مهديعليه السلام را متواتر ميدانند. حديثي معروف در كتاب منتخب الأثر از صد و بيست و سه منبع نقل شده است كه اكثريّت منابعاش، از اهل تسنّن است. آن حديث كه همهي ما شنيدهايم و هماهنگ بحث ما است، اين است كه اگر از روزگار، جز يك روز باقي نماند، خداوند، آن روز را طولاني ميكند تا اين كه مردي از خاندان حضرت رسولصلي الله عليه وآله قيام كند و زمين را پر از عدل و داد كند بعد از آن كه ظلم و جور، آن را گرفته باشد.
ظهور حضرت، تكامل نهايي انسان
تعبير ((لو لميبق من الأرض))، اشاره به چه چيز است؟ اين، يك سؤال مهمّي است. چرا ميفرمايد اگر يك روز بيشتر باقي نمانده باشد، باز هم خداوند اين برنامه را انجام ميدهد؟
عبارت مذكور، اشاره به اين است كه ظهور حضرت، يك فرمان حتمي و قطعي خداوند است و يكي از نواميس آفرينش بشر است كه اگر نباشد، آفرينش بشر، در واقع، به هدف نهايي نميرسد. خداوند، انسان را براي تكامل آفريده است، جامعهي انسانيّت براي كمال آفريده است. اگر با ظلم و جور، اين جامعه نابود شود، پايان پيدا كند، قيامت بر پا شود، بمبهاي اتمي نسل بشر را منقرض كند، هدف آفرينش انسان، و ((ما خلقتُ الجنّ و الإنسَ إلاّ ليعبدونِ)) تأمين نشده است. اينكه ميفرمايد: ((اگر يك روز بيشتر از عمر دنيا باقي نمانَد))، اشاره به اين است كه اين، هدف نهايي و قطعي و تغييرناپذير آفرينش انسان است كه شخصي قيام كند و ظلم و ستم را برچيند و دست جهان انسانيّت را بگيرد و به هدف تكامل برساند و حاكميّت عدل و داد را بر جهان استوار سازد.
چرا ميفرمايد: ((عدلاً و قسطاً))؟ چه تفاوتي ميان عدل و قسط است؟ چه تفاوتي ميان ظلم و جور است؟ عدالت، نقطهي مقابل ظلم است. يك نفر ظالم، حقوق مردم را غصب ميكند و ميشود ظالم، ولي كسي كه ميان افراد، فرق ميگذارد، از نظر لغت عرب، اسماش ((جور)) است و نقطهي مقابلاش ((قسط)) است. بنابراين، وقتي كه قيام ميكند، نه تنها خودش ظلم نميكند و حقوق مردم را به نفع خودش مصادره نميكند، بلكه اجازه نميدهد كه تبعيض باشد. حقِّ همه، پرداخت ميشود و همگي، زير چتر عدالت او، به حقّ خودشان ميرسند. اين، در واقع، اوج تكامل در جهان انسانيّت است.
ما، اين آيه و روايات را كنار هم ميگذاريم، در يك جا، خداوند، ميفرمايد:
((وعده داده است به مؤمناني كه عمل صالح دارند كه آنان را خليفهي روي زمين كند و آيين اسلام را تمكين بدهد و پا برجا كند و ناامني را از بين ببرد و تا آنان بتوانند خالصانه خدا را بپرستند))
پيغمبر اسلامصلي الله عليه وآله هم مطابق اين صد و بيست و سه روايت چنين وعدهاي داده است. از اينجا ميفهميم كه اين آيهي شريف، هر چند در زمان پيغمبر به صورت موضعي پياده شد و مسلمانها پيروز شدند، هر چند در انقلاب يا حكومتهاي صالح ديگر، مثل حكومت اميرمؤمنانعليه السلام پياده شد، امّا در عين حال، آن اوج تكاملاش، در زمان ظهور حضرت مهديعليه السلام است. در آن زمان، تمكين دين در ارض، عمل ميشود. در قرآن، ((ارض))، گاهي به بخشهايي از زمين اطلاق شده و گاهي به تمام زمين اطلاق شده است. بنابراين، بشاراتي كه روايات به ما ميدهد، اين است كه بالاخره، جهان، به اين وضع كنوني باقي نميماند، بلكه مصلحي ميآيد، رهبري ميآيد، نوري ساطع ميشود، پيشوايي كه جهان را غرق عدل و داد و امن و امان و حاكميّت توحيد خواهد كرد، ميآيد.
در اينجا، نكتهي ديگري هم هست كه در روايات اهل بيتعليهم السلام به آن اشاره شده است. تعبيري است از امام سجادعليه السلام كه در ذيل اين آيه، جملهاي فرمودهاند و با صراحت، نام ((مهدي)) را بردند و سپس كلامشان را به كلام پيغمبر و كلام پيغمبر را به كلام خدا، پيوند دادند. آن حضرت، هنگامي كه اين آيه را تلاوت فرمودند يا در نزد آن حضرت تلاوت شد، فرمود: ((هم - واللّه ! - شيعتنا)). اين ((الذين آمنوا و عملوا الصالحات)) كه در آيه آمده، شيعيان ما هستند. ((يفعل الله ذلك علي يدي رجلٍ منّا))، اين برنامه، در سطح جهان به دست مردي از ما پياده ميشود و ((هو مهديُّ هذه الأمّة))، او، مهديّ اين امّت است كه اين برنامه را پياده ميكند. بعد فرمود:
((وهو الذي قال رسول اللهصلي الله عليه وآله لو لم يبقَ مِنَ الدّهر إلاّ يوم لَطوّل اللّه ذلك اليوم)).
بنابراين، آيهي پنجاه و پنجم سورهي نور، كلام پيغمبرصلي الله عليه وآله و كلام امام سجادصلي الله عليه وآله، همه، به هم پيوند پيدا ميكند و يك واقعيّت را روشن ميكند. آن واقعيّت، حكم قطعي پروردگار است. اگر بدون اين باشد، آفرينش انسان، به هدف نهايي نميرسد. آن، هدف نهايي، اين است كه حكومت عدل و داد بر تمام جهان حكمفرما بشود، و توحيد، در همه جا، حاكم شود.
در بعضي از روايات داريم:
((لايبقي بيت حجرٍ ولامَدَر)).
((بيت حجر)) اشاره به قصرها و خانههاي اشرافي است و ((بيت مَدَر))، خانههاي خشتي گِلي است؛ يعني، همه، بدون استثناء، در خانههاشان اسلام وارد ميشود. حالا ممكن است كه يك افرادي باشند كه در باطن، مشكلاتي در عصر ظهور مهديعليه السلام داشته باشند، ولي حاكميّت توحيد انكارناپذير است.
ظهور صغرا و ظهور كبرا
مطلب ديگري كه لازم است در اين ايّام به آن توجّه پيدا كنيم، سخني است كه در بعضي از نوشتههايم آوردهام و تمايل دارم كه عمومي هم عرض كنم، مخصوصاً براي جوانان عزيز. همانطور كه براي حضرت مهديعليه السلام، يك غيبت صغرا و يك غيبت كبرا است، يعني درست مانند آفتاب، وقتي ميخواهد پنهان شود، ابتدا، قرص خورشيد پشت افق پنهان ميشود، ولي هوا نيمه روشن است، و كم كم، اين روشنايي برچيده ميشود و تاريك ميشود، براي ظهورش هم يك ظهور صغرا و يك ظهور كبرا است، مانند موقعي كه آفتاب ميخواهد طلوع كند، قرص خورشيد هنوز پيدا نشده، امّا هوا، نيمه روشن است و بعد خورشيد ديده ميشود. مرحلهي غيبت ايشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ايشان هم ظهور صغرا و هم ظهور كبرا دارد. در ظهور صغرا، توجّه مردم به امام زمانعليه السلام زياد ميشود و همه جا، صحبت از امام زمانعليه السلام است و جلسات امام زمانعليه السلام، پر شور ميشود و بحثهاي امام زمانعليه السلام، همه جا را ميگيرد وضع، طوري ميشود كه مردم تشنه ميشوند و آماده ميشوند. ما، تصوّر ميكنيم كه در اين عصر و زمان، ما إن شاء الله، در بينالطلوعين ظهور حضرت مهديعليه السلام قرار داريم. من، فراموش نميكنم پنجاه سال قبل، مؤسّساتي كه به نام حضرت مهديعليه السلام بود، خيلي كم بود و كتابهايي كه دربارهي حضرت مهديعليه السلام نوشته شده بود، به اندازهي امروز نبود، و سخن از مهديعليه السلام، به اين گستردگي نبود. اگر كسي، چهل يا پنجاه سال قبل، مسجد جمكران ميرفت، در بهترين شبها، دَه يا بيست نفر بودند، امّا الان صدها هزار نفر در بعضي از شبهاي حسّاس هستند!
لزوم گسترش بحث مهدويّت
ما، به سوي طلوع كبرا پيش ميرويم. اگر ميخواهيم به آن ظهور كمك كنيم، اين ظهور صغرا را توسعه دهيم! همين بحثهاي مختلف دربارهي حضرت را ميان جوانان و بزرگسالان و زنان و مردان و مسلمانان و غير مسلمانان توسعه دهيم و به اينترنت بكشانيم. خلاصه، با امواج، نام مهديعليه السلام را به همهي دنيا برسانيم و اين ظهور صغرا را پر رنگ كنيم تا نام حضرت مهديعليه السلام در همهي جلسات، حضور پيدا كند. من، معتقدم، اگر اين كار را بكنيم، اين، يك مصداق عملي دعاي تعجيل فرج ميشود.
نظرات شما عزیزان: